فرشته بالهایت کو؟؟؟!
می گفت: "نترس! بار اول سخت است اما بعد، برایت آسان می شود!"
دل به دریا زدم!
در را باز کردم.
جز تختی در میان اتاق هیچ چیز نمی دیدم.
لباس خوابی روی دسته ی تخت بود.
گفت: "لباستو عوض کن تا بیام!"
یه لباس خواب ابریشمی سپید و مشکی.
پوشیدم و جلوی آینه ایستادم.
انگار برای من دوخته اند!
بوی سیگارش قبل از خودش وارد اتاق شد.
یه بطری با دو تا جام کوچیک تو دستاش بود.
نگاهی به سرتاپام انداخت.
از نگاهش شهوت می بارید.
"ببین خدا چی آفریده!!؟"
گفت:" بیا بزن. داغ باشی بیشتر لذت میبری!"
یه نفس جام رو سر کشیدم.
تمام گلوم آتیش گرفت اما بعدش گرم شدم.
"بازم بریز!"
"چشم. بفرما!"
بال در آورده بودم. داشتم میرفتم بالا که دستمو گرفت.
"کجا فرشته!؟"
تنها سرخی چشمهای مستش یادمه و دستاش!!
چراغ خاموش شد.
همه جا ساکت بود،
تنها صدای خنده های مستانه اش سکوت خانه را می شکست.
انگار اون شب تاریکتر و طولانی تر از شب های دیگه بود!
.................
یه اتاق!
یه تخت!
من!
اون!
شراب!
!...
...........
صبح با صداش بیدار شدم!
زیر گوشم گفت: "به دنیا خوش اومدی فرشته!!"
اون لباس خواب تنم بود، سپید و مشکی!
در حالی که به سمت حمام می رفتم زیر لب زمزمه می کردم:
بالهات کو فرشته؟!!؟؟
تمام ...
"حسنا"
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ و
آدرس sharabemarg.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
<-PollItems->
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
||
![]() |
|
![]() |
||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |